زندگی نامه کلود لوی استروس
کلود لوی استروس (به فرانسوی: Claude Lévi-Strauss) (۲۸ نوامبر ۱۹۰۸ – ۳۰ اکتبر ۲۰۰۹) قومشناس و انسانشناس فرانسوی و از نظریهپردازان انسانشناسی مدرن بود که در تمامی حوزههای کلیدی آن نظریاتی ارائه
نویسنده:زینب مقتدایی
منبع:راسخون
منبع:راسخون
کلود لوی استروس (به فرانسوی: Claude Lévi-Strauss) (۲۸ نوامبر ۱۹۰۸ – ۳۰ اکتبر ۲۰۰۹) قومشناس و انسانشناس فرانسوی و از نظریهپردازان انسانشناسی مدرن بود که در تمامی حوزههای کلیدی آن نظریاتی ارائه کردهبود. استروس را پدر مردمشناسی مدرن میدانند. نام وی با ساختارگرایی عجین شدهاست. از دیدگاه لوی استروس، هدف انسانشناسی ساختارگرا، رسوخ به لایههای زیرین سطح ها و تمرکز بر روی «سازوکارها» به جای تمرکز بر روی مردمان و رفتارهایشان است. لوی استروس این رویکرد را بعد ها بیشتر توسعه داد و در آثار بعدی خود، برای واکاوی برجسته تر اسطورهها بکار گرفت. وی مشتاق بود که اسطورهها را به یکاهای تشکیل دهنده آن فرو بکاهد و نشان دهد که چگونه ترکیب این یکاها، میتواند در راستای مرزهای متضادی که میان مرگ و زندگی، طبیعت و فرهنگ، و مواد خام و خوراک وجود دارد، درک شود. او معتقد بود که این تضادها، به توضیح گوناگونیهای وضع شده در ساخت اسطوره یاری میرساند و این نکتهای است که نشان میدهد با قرار دادن اسطورهها به زیر عنوان «جهانی» نمیتوان دریافتی از آن را آشکار ساخت.
زندگینامه
او در سال ۲۸ نوامبر ۱۹۰۸ در بروکسل به دنیا آمد و کودکیاش را در محله شانزدهم پاریس در خیابان نیکولا پوسن نقاش قرن هفدهم میلادی گذراند. پدرش نقاش بود و جد پدریاش موسیقیدان و رهبر ارکستر بود. در نوجوانی به دنبال طراحی لباس و اپرا بود. كلود وقتی بچه بود به جمعآوری اشیای مختلف و كنار هم گذاشتن آن ها علاقه داشت. او مینویسد: «من علاقه وافری به اجناس عجیب و غریب و عتیقه داشتم. همه پسانداز اندك من به جیب صاحبان مغازههای دستدومفروشی میرفت». مجموعهای از عتیقهجات خانواده او را میتوان در موزه كلونی در پاریس پیدا كرد. بقیه اجناس گرانبها هم هنگام فتح پاریس توسط نازیها در سال ١٩٤٠ به یغما رفت. وی در جوانی از اعضای فعال حزب سوسیالیست فرانسه شد. كلود از سال ١٩٢٧ تا ١٩٣٢ تحصیلات خود را در رشتههای حقوق و فلسفه در دانشگاه پاریس ادامه داد. پس از آن تا سال ۱۹۳۵ در یكی از دبیرستانهای محلی به نام لیسه ژانسون سیلی و در كنار ژان پل سارتر و سیمون دوبووار به تدریس فلسفه پرداخت. در آن سال برای تدریس جامعهشناسی به دانشگاه سائوپائولوی برزیل رفت و در آنجا به تحقیق درباره قبایل بدوی آمریکای جنوبی پرداخت.بنابراین زمانی که لوی استروس در سال های دهه 1930 پس از تحصیلات در رشته فلسفه برای ماموریتی اداری عازم آمریکا شد و سپس به دلیل شروع جنگ تا پایان آن در همان کشور باقی ماند، هیچ کس و پیش از همه خود وی تصور نمی کرد که وی انقلابی عظیم در علوم اجتماعی و به ویژه در انسان شناسی بر پا خواهد کرد. برای لوی استروس، مردم شناسی و حتی علوم اجتماعی رشته ای بیگانه و دوردست بود و به همین دلیل آن گاه که ناچار شد شروع به تدریس و پژوهش در این زمینه بکند، به شکلی باور نکردنی و با تلاشی فوق انسانی به آموزش خویش در این زمینه ها پرداخت. و تنها زمانی که در جنگل های آمازون با انسان هایی از «جوامع ابتدایی» روبرو شد بود که دریافت، پدیده «انسان» پر شور ترین و پر رمز و رازترین پدیده ای است که می تواند اندیشه او را برای تمامی عمر به خود مشغول دارد.
او بهعنوان یك انسانشناس به همراه همسرش دینا دریفوس سفرهای خود را آغاز كرد. او میگفت: «من به دنبال راهی میگردم كه بتوانم ذوق ماجراجویی خود را با آموزش حرفهام آشتی دهم. احساس میكنم سفرهای ماجراجویان اوایل قرن ١٦ را دوباره تجربه میكنم.»
رابطه او با دریفوس به طلاق ختم شد و در سال ١٩٤٦ با رزماری اولمو ازدواج كرد و سپس لوران متولد شد. در سال ١٩٥٤ هم با مونیك رومن ازدواج كرد كه حاصل این ازدواج تولد ماتیو بود. لوی استراوس علاوه بر لوران، با همسرش، متیو و پسران متیو زندگی میكرد.
در سال ۱۹۳۵ میلادی بود که استروس، فیلسوف جوان فرانسوی، کرسی تدریس در دانشگاه سائوپالوی برزیل را بهدست آورد. استروس در آن تاریخ ۲۷ سال داشت و عاصی از تمدن مدرن آن زمان بود. او از زندگی در برزیل سود جست و سفرهای خود را به جنگلهای آمازون آغاز کرد؛ و به تدریج علاقه مند به انسان شناسی كه بقول خودش تركیبی از دانش تئوریك و ماجراجویی بود شد. در میان سرخ پوستانی زندگی کرد که از تمدن غربی بکلی دور بودند. استروس در این فکر بود که زندگی آنان بر چه مبنا و اصلی است. آنان به چه باور دارند، چه ارزشهایی را در زندگی برای خود برگزیدهاند؟ توجه آن ها به چیست؟ و بویژه اسطورههای سرخپوستان، استروس را به شدت به خود مشغول میداشت. در سفرهای بعدی همین اسطورهها بودند که موضوع اصلی تحقیقات او قرار گرفتند. همین حس ماجراجویی وی را روانه سفرهای مردم نگارانه در میان قبایل آمریكای جنوبی كرد كه حاصل آن كتاب « گرمسیریان غمگین» است . در خلال جنگ جهانی دوم و در طول اقامت در نیویورك كتاب «ساختارهای اولیه خویشاوندی » را نوشت .
بنابراین لوی استروس، این اندیشمند یهودی، نتایج تحقیقات خود را سالهای بعد منتشر کرد. وی در دوران جنگ جهانی دوم در نیویورک بسر میبرد. دو اثر معروفش، "اندیشه وحشی" در سال ۱۹۵۵ و "گرمسیریان غمگین" در ۱۹۶۲ انتشار یافتند.
لوی استراوس در سال ١٩٣٧ تدریس را ترك گفت و تمامی وقت خود را صرف تحقیقات میدانی كرد. او برای مطالعات بیشتر در سال ١٩٣٩ به فرانسه بازگشت اما به خاطر جنگ جهانی دوم او به ارتش فرانسه احضار شد و خدمت خود را بهعنوان رابط ارتش بریتانیا آغاز كرد. او در كتاب «گرمسیریان غمگین» مینویسد: «هنگام حمله هیتلر به فرانسه جبهه مانیو را ترك كرده و در كامیون حامل گوسفندان پنهان شده بود.»
لوی استراوس در سال ١٩٤١ از سوی مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی نیویورك (با مساعدت بنیاد راكفلر) دعوت به همكاری شد. از سال ۱۹۴1 تا ۱۹۴۵ در «مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی» و «مدرسه آزاد مطالعات عالی» در نیویورک کار کرد او میگوید: «بهترین و پرثمرترین دوران زندگیاش را در كتابخانه عمومی نیویورك صرف خواندن آثار فرانس بوآس انسانشناس آمریكایی آلمانیتبار و رومن یاكوبسون زبانشناس ساختارگرایی روسی كرده است.»
در ۱۹۴۳ در نیویورک مشغول نوشتن پایاننامه دکترای خود به نام ساختارهای ابتدایی خویشاوندی شد. او به محفل هنرمندان و سوررئالیستهایی همچون ماكس ارنست، آندره برتون و دولوره وانتی همسر آینده ژان پل سارتر قدم نهاد. دولوره وانتی هم در اثر معاشرت با لوی استراوس به اشیای عتیقه علاقهمند شد تا جایی كه آن دو بهطور مرتب به یكی از عتیقهفروشیهای منهتن مراجعه كرده و اجناس عتیقه كشف شده از شمالغربی اقیانوس آرام را تماشا میكردند.
از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۴۷ به عنوان وابسته فرهنگی فرانسه در آمریکا به خدمات خود ادامه داد. در همین سال ها در آمریکا و در گروه های مهاجر اروپایی بود که از ملاقات و دوستی لوی استروس و رومن ژاکوبسن، «ساختار گرایی» در حوزه انسان شناسی زاده شد و با دو جلد کتاب «انسان شناسی ساختاری » استروس از دهه 1950 به بعد، بر تمام عرصه های اندیشه فلسفی، اجتماعی و حتی سیاسی تأثیر گذاری کرد. اما اندیشه لوی استروس را نباید به ساختار گرایی و نظریات ساختاری شناخت جوامع انسانی محدود کرد. روش ساختاری بر عکس از همان ابتدا ضعف هایی را که عمدتاً به تکیه بیش از اندازه آن بر «ذهنیت» باز می گشت را متوجه خود کرد. شاید نیز به همین دلیل بود که پس از لوی استروس کمتر انسان شناسی رسماً حاضر شد برچسب «ساختارگرا» را بپذیرد و از این لحاظ فرانسواز هریتیه ، شاگرد و جانشین لوی استروس در آزمایشگاه انسان شناسی اجتماعی در میان شاگردان بی شمار استروس بیشتر یک استثنا به شمار می آید تا یک قاعده. در حقیقت آنچه اندیشه لوی استروس را چنین سرشار و پر شور و تأثیر گذار می کرد، بیش و پیش از هر چیز نگاه تازه ای بود که وی بر پدیده های انسانی می انداخت؛ ارزش جدیدی که وی به ساختارهای اسطوره ای و به ظاهر خیالین و سطحی می داد. اگر فروید توانست ارزش رویا و ناخود آگاه انسانی را در قالب روانکاوی بر همکان آشکار کند و به این ترتیب برای همیشه علوم شناختی ، روان شناختی و روان پزشکی را زیر و رو کند، استروس نیز تحولی مشابه را در علوم اجتماعی با بیرون کشیدن اسطوره ها از لا به لای متون کهنه تاریخی و بازتفسیر آن ها در پرتو دانش و فرهنگ عظیم خود انجام داد. از این رو اسطوره شناسی های لوی استروس پیش از آنکه در حوزه ساختار گرایی اهمیت داشته باشند در تأکید سرسختانه ای که لوی استروس بر وجود «انسان» به مثابه موجودی واحد در همه فرهنگ ها و همه جوامع انسانی می کرد؛ اهمیت داشتند.
پس از جنگ، لوی استراوس مطالعات خود در نیویورك را ادامه داد و در همان سالها به سمت نمایندگی فرهنگی دولت فرانسه نائل شد و تا سال ١٩٤٧ این مقام را در اختیار داشت. بلافاصله پس از بازگشت به فرانسه مدرك دكترای خود را در سال ١٩٤٨ از دانشگاه پاریس اخذ كرد و در همان سال به معاونت موزه دولوم در پاریس منصوب شد. اولین اثر مهم او «ساختار بنیادین نظام خویشاوندی» نام دارد كه درسال ١٩٤٩ آن را به رشته تألیف درآورد. بعد از بنیاد داكفلر، مدرسه كاربردی تحصیلات عالیه یك پاریس تصمیم به تشكیل دپارتمان علوم اجتماعی و اقتصادی گرفت و لوی استراوس از سال ١٩٥٠ تا ١٩٧٤ در آنجا بهعنوان مدیر مطالعات و پژوهشها مشغول به كار شد.
وی از سال ١٩٥٣ تا ١٩٦٠ دبیركل شورای بینالمللی علوم اجتماعی در سازمان یونسكو بود. در سال ١٩٥٩ بهعنوان استاد مردمشناسی به كولژ دوفرانس دعوت شد. در سال ١٩٧٣ از سوی فرهنگستان فرانسه مورد تقدیر قرار گرفت. در سال ١٩٦٠ نیز مجله لوم دو (انسان) را تأسیس كرد.وی در سال ۱۹۸۲ کار تدریس در آنجا را رها کرد. در سال ۱۹۶۲ به توتمباوری که چهل سال در آن تحقیقی جدی صورت نمیگرفت جانی تازه داد و آن را دوباره وارد محافل علمی کرد و در همان سال با انتشار کتاب اندیشه وحشی شور عجیبی در مسائل مردمشناسی ایجاد کرد. استروس درسال ۱۹۷۳ به عضویت آکادمی فرانسه درآمد، سپس به مدت هفت سال از ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۱ مجموعه چهار جلدی « منطق اساطیر » را که شامل خام و پخته، از عسل تا خاکستر، منشاء آداب میز غذاخوری و انسان برهنه، می شد، منتشر کرد.
از سایر فعالیتهای وی میتوان به تأسیس آزمایشگاه " انسان شناسی اجتماعی " و انتشار نشریه L’HOMME اشاره کرد. در ۷۴ سالگی از تدریس در کالج دو فرانس دست کشید و یکسال بعد کتاب « نگاهی از دور » و در ۱۹۸۵ آخرین کتابش یعنی «کوزه گر حسود» را منتشر ساخت. از دیگر آثار وی میتوان به مقالات «انسان شناسی ساختار » نیز اشاره کرد.او در تحقیقات خود در رابطه با قبایل ابتدایی به نقد اندیشمندانی همچون امیل دورکیم و زیگموند فروید پرداخت. برخی كتاب " انسان شناسی ساختاری" را مانیفست لوی استراوس می دانند اما خود او انتشار دو كتاب «اندیشه وحشی» و «توتمیسم» را نقطه عطفی در زندگی حرفه ای خویش می داند. كتاب اندیشه وحشی موج ساختار گرایی را در فرانسه به راه انداخت كه در طی دو دهه 1960 و 1970 تبدیل به پدیده ای عالم گیر شد. اندیشه های وی به منزله « پدر بنیانگذار جنبش ساختارگرایی »، مستقیم و غیر مستقیم بر بسیاری از معاصران برجسته اش چون ژان لاکان، رولان بارت، لویی آلتوسر و میشل فوکو تأثیر بسیار داشته است.
پس می توان گفت، در سالهای دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در دانشگاه های اروپا واژهای سحرآمیز مد روز بود: "ساختارگرایی". منظور تئوریای بود که بر مبنای آن جامعهای را نمیتوان شناخت، مگر آنکه در ابتدا عناصر سازنده آن بررسی شود. واضع اصلی ساختارگرایی نوین کلود لوی استروس بود. پس لوی استراوس پایه گذار مكتب ساختارگرایی در انسان شناسی است.
در دهه ١٩٨٠ ساختارگرایی لوی استراوس در سایه ظهور اندیشمندان پساساختارگرایی چون میشل فوكو، رولان بارت و ژاك دریدا عرصه را برای خود تنگ دید. آن ها ایده امر جهانشمول و بیزمان را رد میكردند و نقش تاریخ و تجربه در شكلگیری آگاهی بشری را به مراتب بیشتر از قوانین جهانشمول میدانستند. لوی استراوس در پاسخ آن ها میگفت: «جامعه فرانسه، به ویژه نوع پاریسی آن، جامعه شكمویی است! حدوداً هر پنج سال یكبار نیاز به بلعیدن چیزهای جدید در آن احساس میشود. پنج سال پیش همه میگفتند ساختارگرایی، الان هم چیز دیگری مرسوم شده است. نظر به اینكه اصطلاح «ساختارگرایی» به برترین شكل ممكن حالت بیریخت پیدا كرده است، من مشخصاً نمیخواهم از آن واژه استفاده كنم. من به هیچوجه پدر ساختارگرایی نیستم.»
روز دوشنبه، ۳ نوامبر ۲۰۰۹، کلود لوی استروس، فیلسوف، زبانشناس، مردمشناس و انسانشناس برجسته فرانسوی در سن صدویک سالگی درگذشت. بعد از ظهر روز سه شنبه 3 نوامبر 2009 ( 12 آبان 1388)، مرگ کلود لوی استروس، انسان شناس برجسته فرانسوی در سن 101 سالگی در پاریس اعلام شد. لوی استروس که روز 28 نوامبر 1908 در بلژیک زاده شده بود تأثیری بی نظیر بر کل اندیشه علوم انسانی و اجتماعی قرن بیستم بر جای گذاشت و آثار وی از «ساختار های بنیادین خویشاوندی» تا مجموعه «اسطوره شناسی ها» با گذار از شاهکار علمی- ادبی وی «گرمسیریان غمگین» و «اندیشه وحشی» تقریباً هیچ حوزه ای از اندیشه انسانی در طول پنجاه سال اخیر را بی تفاوت نگذاشته بود.
هر چند لوی استروس اعتقاد داشت که کار وی ریشه در قرن نوزدهم دارد و با پایان یافتن مطالعات او، برای همیشه پرونده انسان شناسی قرن نوزدهمی بسته می شود، اما واقعیت در آن است که همان طور که فیلیپ دسکولا، مدیر کنونی آزمایشگاه انسان شناسی اجتماعی کلژ دو فرانس و جانشین فرانسواز هریتیه در این سمت، می گوید هنگامی که در دهه 1950 لوی استروس این آزمایشگاه را بنیان گذاشت با نام «انسان شناسی اجتماعی» که بر آن می گذاشت، فاصله گرفتن و پشت سر گذاشتن پروژه مردم شناسی را رقم زد. هم از این رو امروز در همه جا از وی با عنوان «پدر انسان شناسی مدرن» نام برده می شود. در حقیقت «انسان شناسی» در زبان لوی استروس نقطه پایانی بود بر مفهوم و معنای «مردم شناسی» که سنتی استعماری و اروپا محور به شمار می آمد. زمانی که لوی استروس از «انسان» نام می برد، موجودی را در ذهن داشت که در تداوم شگفت انگیز از دور افتاده ترین قبایل آمازون تا فراز برج های نیویورک در گروه بزگی از ساختارهای ذهنی و تداوم های تاریخی ، تداوم دارد؛ موجودی که ساختارهای خویشاوندی اش، اصرارش بر دیدن در جهان در تقابل های دوتایی یا در مثلث های معنایی، گسترش بر اساس نظام های ازدواج در حلقه های آزاد و ممنوعیت یافته و تاریخ حساسیت های تلطیف یافته اش در هنرها، از او موجودی یگانه می ساخته است که هر چند باز هم به گفته او «جهان بدن این موجود آغاز شده و احتمالاً بدون او پایان خواهد گرفت» اما دقیقاً همین امر است به باور استروس نیازمند معنا یافتن موجودیت انسانی از خلال تعریف پروژه انسان شناختی است.
لوی استراوس از ماركس ، فروید و زمین شناسی به عنوان سه الگویی یاد می كند كه به او آموختند واقعیت هر پدیده ای را باید در عمق آن پدیده جستجو كرد. شناخت مكانیسم ناخودآگاه انسان می تواند تبیینی برای كنش های او به دست دهد (فروید)؛ نظام اقتصادی (زیر ساخت) یك جامعه است كه ارزش ها و ایدئولوژی های (روساخت)؛ آن جامعه را شكل می دهد (ماركس)؛ لایه های زیرین زمین شناختی تبیینی هستند برای تنوع در سطخ زمین (زمین شناسی). ساختار گرایی نیز در جستجوی عنصر نا متغیر است در میان تفاوت های ظاهری. لوی استراوس می كوشد نشان دهد كه ساختار اندیشه انسان یگانه است. و هیچ تمایز بین شیوه اندیشیدن انسان اولیه ومتمدن وجود ندارد. به بیان دیگر توجه غایی استراوس به ماهیت نا آگاهانه پدیده های جمعی است.
امروز جهان، یکی از نادرترین اشکال بروز روح خویش را از دست داد. لوی استروس زمانی که از وی درباره تأثیر عظیم آثارش سؤال می کردند، با فروتنی واقعی و غیر تصنعی ای می گفت که او جز «حامل» برای بروز و به بیان در آمدن اندیشه ها و جریان هایی تاریخی نبوده است و به هیچ رو خود را حتی صاحب آن اندیشه ها نمی داند، اما واقعیت و معجزه موجود انسانی نیز شاید در همین امر باشد که می تواند همانگونه که خبیث ترین و بی رحم ترین و فاسد ترین اشکال را به خود می گیرد، تبلور هایی چنین اندیشمندانه را نیز از خود بروز دهد که تا قرن ها و شاید تا ابدیت، در ذهن ما انسان شناسان این نسل و تمامی نسل های آتی و ذهن تمام اندیشمندانی که به هر شکلی از میراث تفکر قرن بیستم بهره می برند، به حیات خود ادامه دهند.
آثار کلود لوی استروس
بعضی از آثار استروس عبارتند از:ـ سازمان اجتماعی سرخ پوستان بورورو (۱۹۳۶)
ـ تحلیل ساختی در زبان شناسی و مردم شناسی (۱۹۴۵)
ـ زندگی اجتماعی و خانوادگی سرخ پوستان نامبیک وارا (۱۹۴۸)
ـ ساختهای مقدماتی خویشاوندی (۱۹۴۹)
ـ نژاد و تاریخ (۱۹۵۲)
ـ مطالعه ساختی اسطوره (۱۹۵۵)
ـ گرمسیریان غمگین (۱۹۵۵)
ـ انسان شناسی ساختاری (۱۹۵۸)
ـ داستان اسدیوال (۱۹۶۰)
ـ توتمیسم امروز و اندیشه وحشی (۱۹۶۲)
ـ منطق اساطیر در سه جلد (۶۷-۱۹۶۴)
ـ منطق اساطیر جلد چهارم (۱۹۷۱)
- اسطوره و معنا (۱۹۷۸)
ـ وایزمن (۲۰۰۰)
ـ تاریخ و نظریههای انسان شناسی ( ۲۰۰۲)
ـ نگاهی از دور
ـ کوزه گر حسود
ـ انتشار نشریه L’HOMME
لوی استروس محققی است که از دورکیم و موس در نگرش به موضوع تحقیق الهام گرفته است. همانگونه که آن ها پدیده اجتماعی را به مثابه واقعیت اجتماعی تام میدیدند او به سوی بررسی فرهنگ به صورت ساختارهای انتزاعی سوق داده شد. او در بررسی ساختارهای ذهن بشر میخواهد مشترکات ذهن بشر را پیدا کند. و این مشترکات چیزهایی نیستند که عیان و ملموس باشند بلکه ساختارهای پنهانی هستند که از پشت صحنه عمل میکنند. در واقع ذهن انسان دغدغه اصلی لوی استروس بود. وی در بررسی خود در پی آن بود که دریابد آنچه اندیشمندان قبل از او چون لوی برول، مالینوفسکی، دورکیم و… جوامع «ابتدایی» مینامند، واقعاً «ابتدایی» هستند یا خیر. خود وی هیچ تفاوت و برتری به ذهن متمدن در مقابل ذهن «ابتدایی» نمیداد و معتقد بود که شیوه اندیشیدن در بین هر دو ذهن و به تناسب هر دو انسان یکسان و مشابه است، منتهی آنچه آن دو را از هم جدا میسازد، امکاناتی است که آن ها بوسیله آن و درباره آن اندیشه میکنند. بنابراین از نظر او تفاوتی بین انسان متمدن و انسان «ابتدایی» وجود ندارد.منشأ افکار لوی استروس جنگل های پر باران آمریکای جنوبی سرزمین کادووئوها، بوروروها و نامبیک واراها است. او اولین سفر مردم نگاری را در منطقه ماتر گروسو به سال (۱۹۳۵) در برزیل انجام داد، در سال ۱۹۳۸ تحقیقی میدانی در میان نامبیک واراها انجام داد. او در سال ۱۹۴۲ در کتابخانه نیویورک کاری را آغاز کرد که پایاننامه دکترا و اولین کتاب او شد. این کتاب «ساخت های، مقدماتی خویشاوندی» بود که تحقیقات انسان شناسی را بر روی نظام های خویشاوندی متحول کرد، در میان انسان شناسان برای او حیثیت و اعتباری کسب نمود. او در این کتاب بیان میدارد که نظام خویشاوندی در جوامع ابتدایی نظامی است که درون آن افراد امکان محافظت مییابند. به عقیده این اندیشمند، ازدواج نوعی مبادله است که به دو صورت مبادله محدود و مبادله تعمیم یافته صورت میگیرد و باید بتواند پیوندهای لازم را میان دو یا چند گروه به وجود بیاورد و در واقع زن، کالا، پیام است که در اینجا مبادله میشوند.
منابع تحقیق :
- وایزمن، بوریس، گرووز، جودی، قدم اول: لوی استروس، ترجمه نورالدین رحمانیان، تهران، انتشارات شیرازه،1379.
- لچت، جان، پنجاه متفکر بزرگ معاصر از ساختارگرایی تا پسا مدرنیته،ترجمه محسن حکیمی، تهران، انتشارات خجسته،1377.
- لیچ، ادموند، لوی استروس، ترجمه حمید عنایت، تهران، نشر خوارزمی،1350.
- پواریه، ژان، تاریخ مردم شناسی، ترجمه پرویز امینی، تهران، نشر خردمند،۱۳۷۰.
- کرایب، یان (۱۳۸۶)، نظریه اجتماعی مدرن: از پارسونز تا هابرماس، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشرآگه، چاپ پنجم، 1386.
- روتستین، ادوارد، كلود لوی استراوس به روایت نیویوركتایمز ، ترجمه فرهاد قربانزاده.
- فکوهی، ناصر، استروس، متفکری برای قرنهای آینده (گفتگو با ناصر فکوهی)، روزنامه فرهیختگان، ۱۳۸۸.
- فکوهی، ناصر، تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، تهران، نشر نی،۱۳۸۱.
- روزنامه کارگزاران www kargozaaran com
Michel Panoff, Michel Perrin, Dictionnaire de l’ethnologie,1973,P.246.-
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}